دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۱ ب.ظ
وسوسه ای لطیف
در این هوای بی کسی خدا دارد تنهایی می کند
دلم هوایی نمی شود دلم در بند اوست...
قلبم جسمم روحم ذهنم به تضرع دست زده اند برای ماندن با او
آرام گرفته ام
از خواب گذشته ام و محو گوش دادنم به تقدیرهای ابدی...
سراب...
تمام سراب های تنهایی با باد صبا سفر به ناکجا کرده است
و من در نوازش برگ های یک درخت سیب که بوی هبوط می دهد
و تصویری از نگاهم که لطیف شده با این وسوسه ناخودخواسته
شش ام تیر 95